گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد سوم
جلد سوم



[تتمه سوره بقره .... ص : 3
[سوره البقرة ( 2): آیات 121 تا 124 ] .... ص : 3
اشاره
الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ ( 121 ) یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ
الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ ( 122 ) وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها
شَفاعَۀٌ وَ لا هُمْ یُنْ َ ص رُونَ ( 123 ) وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ
( عَهْدِي الظَّالِمِینَ ( 124
ص: 4
[سوره البقرة ( 2): آیه 121 ] .... ص : 4
اشاره
صفحه 28 از 286
( الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ ( 121
ترجمه و شرح .... ص : 4
خداوند متعال در این آیه شریفه پس از اینکه هواهاي برنگ دین درآمده بیشتر یهود و نصاري و تع ّ ص بات و غرورهاي بیجا و
بیجهت آنان را بیان فرمودند اشاره بگروه دیگر آنان نموده که هدایت کتاب الهی تاریکی اوهامشان را زدوده و نور آن در جان و
قلبشان تابیده و چنانکه باید کتاب را تلاوت میکنند و باین کتاب عالی و هدایت کامل آن ایمان میآورند و در برابر بشارتهائیکه
در کتب آسمانی نسبت بظهور پیغمبر اسلام داده شده تسلیم میگردند و در پایان میفرماید: کسانیکه باین کتاب کافر شوند و تابش
نور هدایت آن را با پردههاي تعصبات و هواها، بر نفوس خود و دیگران بپوشانند کار و روش آنان براي همه زیانبخش و خود نیز
زیانکارانند یعنی در دنیا بذلّت و خواري گرفتار گشته و در آخرت از نعمتهاي الهی بیبهره خواهند بود اینک براي اینکه پیغمبر
اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم از همه اهل کتاب مأیوس و ناامید نگردد میفرماید:
اي رسول گرامی همه اهل کتاب اینطور نیستند که در اثر عناد و لجاجت بحق تسلیم نگشته و دستورات کتابهاي آسمانی را نپذیرند
بلکه کسانی از یهود ص: 5
و نصاري هستند که کتاب آسمانی تورات و انجیل را از روي دقت و با بینش کامل میخوانند و بآنچه در آن نوشته شده عمل
میکنند آنها به پیغمبر اسلام ایمان میآورند زیرا صفات او را در کتاب آسمانی خود که بآن ایمان دارند خواندهاند و کسانیکه
بکتاب آسمانی خود کافر شوند و بدستورات آن عمل نکنند بلکه احکام آن را تغییر دهند در دنیا و آخرت زیانکارانند.
(121)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 5
آن کسان که دادم ایشان را کتاب زان بخوانند آنچه حق است و صواب
بگروند آنان باو کاهل اللهند از حقایق و ز معانی آگهند
و آنکه کافر شد زیان آورده است عقل و جانش تیره و در پرده است
(121)
ص: 6
شأن نزول .... ص : 6
برخی از مفسرین گفتهاند که این آیه در باره اهل سفینه که چهل نفر بودند و یا جعفر بن أبی طالب از حبشه وارد شده بودند سی و
دو نفر آنها اهل حبشه و هشت نفر دیگر از رهبانان شام که بحیرا راهب مشهور شام نیز با آنها بوده است نازل گردیده و اینها عدهاي
از مسلمین بودند که در اثر آزار و اذیّت قریش از مکه به حبشه هجرت کرده بودند و پس از مهاجرت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و
آله از مکه بمدینه مسلمین حبشه نیز بتدریج بمدینه مهاجرت نمودند و این شأن نزول بنا بقول ابن عباس است که مجمع البیان و ابو
الفتوح نیز آن را نقل کردهاند.
صفحه 29 از 286
اما بروایت ضحاك این آیه در باره یهودیانی نازل گشته که باسلام مشرف شده بودند مانند عبد اللّه بن سلام و شعبۀ بن عمرو و
اسد و اسید فرزندان کعب و ابن یامین و ابن صوریا ولی بنا بقول قتاده و عکرمه این آیه در باره اصحاب حضرت رسول صلّی اللّه
علیه و آله نازل گردیده است بنا بدو قول اول مقصود از کتاب در جمله آتیناهم الکتاب کتاب تورات است و بنا بقول آخر مراد از
آن قرآن میباشد.
و اما بنظر بعضی از مفسّرین بنا بعقیده اوّل مقصود از کتاب انجیل است زیرا مردم حبشه، و رهبانان مسیحی بودند و بنا به عقیده دوم
مقصود از کتاب تورات بوده است و قول قتاده در صورتی درست خواهد بود که مقصود از کتاب قرآن باشد.
ص: 7
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 7
قوله تعالی الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ.
تلاوت- یعنی قرائت و پیروي از کتاب آسمانی و خواندن آیات خدا و تدبّر در آن را از آن جهت تلاوت گویند که متابعت از
آنهاست چنانکه در آیه 17 سوره هود میفرماید:
أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَۀً أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است ( 1) بمعنی فرو فرستادن چنانکه در آیه 58 سوره
آل عمران میفرماید:
ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الْآیاتِ یعنی این سخنانی که در آیات مختلف بر تو فرو فرستادیم همه از نشانههاي پروردگار حکیم است.
2) بمعنی پیروي چنانکه در آیه مورد بحث فرمودند: )
یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ یعنی کسانی از آنها هستند که دستورات قرآن را به شکلی شایسته انجام میدهند.
3) بمعنی نوشتن چنانکه در آیه 102 سوره بقره میفرماید: )
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ.
یعنی سخنانی را که شیاطین در ملک سلیمان بعنوان جادو و سحر میخواندند آنها آن سخنان را مینوشتند.
4) بمعنی قرائت و خواندن چنانکه در آیه 29 سوره فاطر میفرماید: )
إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ یعنی کسانیکه آیات پروردگار را میخوانند
ص: 8
[سوره البقرة ( 2): آیه 122 ] .... ص : 8
اشاره
( یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ ( 122
ترجمه و شرح .... ص : 8
صفحه 30 از 286
خداوند متعال مجددا از خطاب به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله متوجه به بنی اسرائیل گشته و پس از آن همه سخن در باره نعمتهائیکه
بآنان داده بود و کفرانی که از آن میکردند براي باز پسین مرتبه بخاطر اتمام حجت ایشان را میخواند که اکنون که بدروازه اهمال
و غفلت رسیدهاند خود را دریابند و این همان دعوتی است که در آغاز خطاب در آیه چهل و هفت و چهل و هشت این سوره پیش
از ذکر جزئیات شده بود تا بیاد آرند که این نعمت و برتري از که و کی و بچه سبب بسوي آنان سرازیر شده است؟ اینک میفرماید:
اي فرزندان یعقوب نعمتی را که بر نیاکان شما انعام کردم و موسی و هارون را براي آنان فرستادم تا به نبوت حضرت محمد صلّی
اللّه علیه و آله و امامت علی علیه السّلام راهنمائی نمودند یاد کنید و شکرش را بجا آورید و متوجه باشید که من هستم شما بنی
اسرائیل را بر همه مردم آن روزگار و عصر خود برتري داده و تورات را نازل کردم ولی شما از این موقعیت استفاده نکرده و
( هیچوقت در مقابل نعمتهاي خداوند متعال شکر گذار نشدید. ( 122
ص: 9
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 9
ذکر اسرائیلیان و افضال حق که بر ایشان شد گذشت اندر ورق
نیست بر تکرار حاجت شرح آن هست تکرارش بتاکید بیان
گر چه از تکرارش آید در سیر معنی دیگر مرا اندر نظر
لیک چون ز ارباب تفسیر و بیان کس نکرده در کتابی ذکر آن
هم نگویم من که یک هرزه دراي گوید این تفسیر میباشد براي
آل اسرائیل گر آرید یاد هست احمد فضل دیگر بر عباد
یاد این نعمت کنید ار مردمید ور کنید انکار این سر را دمید
ز احمد مرسل فزود اکرام را بود تکرار از پی الزام را
(122)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 9
قوله تعالی وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ.
لفظ انّ بکسر اول و أنّ بفتح اول هر دو حرف تاکیدند و براي تأکید مطلب گفته میشود مانند انّ اللّه علی کل شیء قدیر و فرق
مشهور میان این دو حرف این است که ما بعد ان بکسر اول جمله میباشد و ما بعد ان بفتح اول در حکم مفرد است و گاهی هم لفظ
أنّ بفتح اول لغتی در لعل است و کلمه انّ در آیه 109 سوره انعام که میفرماید:
وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ را نیز از این قسم دانستهاند یعنی لعلها.
ص: 10
[سوره البقرة ( 2): آیه 123 ] .... ص : 10
صفحه 31 از 286
اشاره
( وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَۀٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ ( 123
ترجمه و شرح .... ص : 10
یهودیان میگفتند: ما هر اندازه گناه و معصیت داشته باشیم گرفتار عذاب الهی نخواهیم شد زیرا پدران ما پیغمبرانند و آنها بما
شفاعت خواهند کرد خداوند متعال در این آیه شریفه باندیشه نادرست آنان جواب داده و لوازم ذاتی نشئه رستاخیز را بیان میکند
که وسائل طبیعیه اینجهان در آنجا حکمفرما نیست لذا میفرماید:
اي بنی اسرائیل بپرهیزید و بترسید از روزي که هیچکس جزاي عمل دیگري را نمیکشد و پاداش عمل کسی بحساب دیگري
گذاشته نمیشود و کسی دردي از دیگري دوا نمیکند و بهیچ وجه از او عوض و فدائی پذیرفته نمیشود و شفاعتی از شفاعت
کنندگان او را سود نمیبخشد و روز قیامت کافران براي رفع عذاب از هیچ ناحیهاي یاري نخواهند شد.
ترا خود بماند سر از ننگ خویش که گردت برآید عملهاي خویش
ص: 11
در آن روز کز فعل پرسند و قول اولوا العزم را تن بلرزد ز هول
بجائی که دهشت خورد انبیاء تو عذر گنه را چه داري بیا
(123)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 11
پس بپرهیز از چنان روز اي دبنگ که بکوبم جمله اعضایت بسنگ
تا فروزم بهر جانت آتشی کاین چنین باشد سزاي سرکشی
کس نگیرم جاي تو در انتقام نیست مقبولم عطائی ناتمام
هم ترا نبود شفیع و ناصري توبه کن نک تا بدفعش قادري
هم چنین میدان خطابات وجود بر قواي طبع از روي شهود
از پی تعظیم عقل مستطاب ما بقی را رو تعقل کن بیاب
(123)
ص: 12
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 12
قوله تعالی وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ.
عدل- یعنی برابري، موازنه، داد چنانکه در آیه 90 سوره نحل میفرماید:
صفحه 32 از 286
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ.
و از این ماده است:
عادل- یعنی دادگر، منصف تعدیل یعنی برابر ساختن- معادلۀ هم وزن کردن. اندازه کردن بین دو چیز، برابر آمدن اعتدال یعنی
تناسب، با هم جور شدن. و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است.
بمعنی فدیه دادن براي رهائی از چیزي است چنانکه در آیه 48 سوره بقره میفرماید:
وَ لا یُؤْخَ ذُ مِنْها عَدْلٌ یعنی بترسید از روز که هیچگونه فدیه و عوض پذیرفته نخواهد شد ( 2) بمعنی دادگري و عدالت چنانکه در
آیه 3 سوره نساء میفرماید:
فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً.
3) بمعنی معادل و قیمت چیزي است چنانکه در آیه 95 سوره مائده میفرماید: )
أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً یعنی یا بعنوان کفّاره معادل هر نیم صاع یک روز ص: 13
روزه بدار ( 4) بمعنی تصدیق کلمه طیبۀ لا اله الا اللّه است چنانکه در آیه 90 سوره نحل میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ یعنی همانا پروردگار فرمان به تصدیق کلمه توحید لا اله الا اللّه و نیکی بخلق میدهد.
5) بمعنی شرك ورزیدن چنانکه در آیه 1 سوره انعام میفرماید: )
ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ یعنی باز کافران بخداي خود شرك میورزند.
6) بمعنی درستی چنانکه در آیه 58 سوره نساء میفرماید: )
وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ یعنی بالحق.
7) بمعنی گردیدن چنانکه در آیه 135 سوره نساء میفرماید: )
وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیا أَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ أَوْلی بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوي أَنْ تَعْدِلُوا یعنی ان تصدوا.
ص: 14
[سوره البقرة ( 2): آیه 124 ] .... ص : 14
اشاره
( وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِینَ ( 124
ترجمه و شرح .... ص : 14
در آیات گذشته روي سخن با اهل کتاب و در باره رفتار بنی اسرائیل با پیغمبران از عهد حضرت موسی علیه السّلام تا دوران محمّد
صلّی اللّه علیه و آله بود و از مشرکان نیز که بیک گونه در برابر اسلام میایستادند سخن بمیان میآمد اینک خداوند متعال بوسیله
این آیه و آیات بعد بمرحله تاریخی پیش از موسی بازگشته و از روزگار ابراهیم یاد میکند و در باره عظمت و بزرگواري حضرت
ابراهیم علیه السّلام که بر اثر عبادت و اطاعت و بندگی بوده میفرماید:
اي رسول گرامی بیاد اهل کتاب بیاور وقتی را که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگون و فرمانهاي سخت و دشوار از قبیل سر
صفحه 33 از 286
بریدن فرزند و صبر کردن بر آتش نمرود و دوري از وطن و غیره آزمایش فرمود و او بخوبی از عهده آزمایش کار خود برآمد و
دستور الهی را بنحو احسن انجام داده و هیچگونه قصور و کوتاهی از آن بزرگوار صادر نشد خداوند متعال نیز از راه پاداش باو
فرمود من تو را پس از منصب رسالت و خلافت و خلّت به پیشوائی همه مردم تا ص: 15
روز قیامت برگزیدم تا مردم از آئین تو پیروي کنند چنانکه پیغمبر اکرم نیز به پیروي از ملّت و کیش ابراهیم مأمور گردید و همه
انبیاء بعد از ابراهیم از اولاد او بوده و عموما تابع مکتب توحید مستدل حضرت ابراهیم علیه السّلام شدند ابراهیم عرضه داشت این
منصب و فرمان را به برخی از فرزندان من نیز قرار بده خداوند متعال فرمود اگر شایستگی داشته باشند بآنان نیز عطا خواهم کرد
ولی هرگز پیمان من و مقام امامت به ستمکاران هر چند از گناه خود توبه کرده باشند نمیرسد و تنها آندسته از فرزندان تو به این
مقام میرسند که آلوده گناه نگشته و معصوم باشند لذا از این آیه و آیات دیگر استفاده میشود که:
1) امام باید معصوم باشد ( 2) تعیین امام فقط با خداست ( 3) زمین خالی از وجود امام و حجّت خدا نیست ( 4) امام برتر از همه خلق )
است ( 5) اعمال مردم از امام پنهان نیست ( 6) امام باید از طرف خدا تأیید گردد ( 7) کلیه اموري را که مردم در دنیا و آخرت بآن
نیاز دارند باید امام بداند.
(124)
ص: 16
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 15
و آن زمان که آزموده شد خلیل یعنی ابراهیم از رب جلیل
بر کلامی چند پس کرد آن تمام گفت گردانم بخلقانت امام
گفت هست این بهر فرزندان من گفت نی ظالم ندارد این فطن
بعضی از ذریهات ظالم شوند بر صفات و سنّت تو نگروند
عهد من هرگز بظالم کی رسد کی نسیم فرودین بر وي رسد
این بلیّه سیر روحانیت است قلب و روح و سر خفی در وحدت است
جمله احوال و مقامات سلوك با وصول آنسان که شد خاص ملوك
گشت تعبیر این مراتب ز اقتضاء خود بتسلیم و توکل یا رضا
هست اتمام مراتب در فنا زان سپس گردد امام ذو البقا
چون مراتب در فنا گردد تمام بر خلایق در بقا باشد امام
سوي خلق از حق دگر راجع شود در هدایت نسخه جامع شود
بین حق و خلق گردد واسطه ز او بحق یابند خلقان رابطه
ظلم آن باشد که افزون کرد و کاست از حقوق حق و خلق و نیست راست
این خلافت را نشاید ظالم است جاهل الذات است گر چه عالم است
ظالم از عهد امامت عاریست عدل و عصمت شرط عهد باري است
(124)
ص: 17
صفحه 34 از 286
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 17
قوله تعالی إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بلی- یعنی آزمایش کرد چنانکه در آیه 168 سوره اعراف میفرماید:
وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ و بلی بر وزن علم یعنی کهنه و فرسوده شد چنانکه در آیه 120 سوره طه میفرماید:
هَلْ أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی
و از این ماده است:
ابتلاء- یعنی مورد آزمایش قرار دادن و آزمودن چنانکه در آیه 15 سوره فجر میفرماید:
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ و امتحان را از آن جهت ابتلاء گویند که گویا ممتحن امتحان شده را
از کثرت امتحان کهنه میکند و بغم و اندوه از آن سبب بلاء گویند که بدن را کهنه و فرسوده میکند.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی نعمت چنانکه در آیه 49 سوره بقره میفرماید: )
وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ ص: 18
یعنی نجات شما از شرّ فرعونیان نعمت عظیمی بود.
2) بمعنی آزمایش چنانکه در آیه 155 سوره بقره میفرماید: )
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ.
3) بمعنی محنت چنانکه در آیه 168 سوره اعراف میفرماید: )
وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ یعنی اختبرناهم بالمحن و النعم.
ص: 19
توضیحات .... ص : 19
1) قوله تعالی الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ مرحوم علامه طباطبائی رضوان اللّه علیه در تفسیر المیزان در ذیل این آیه )
شریفه مرقوم فرمودهاند:
این آیه در حقیقت جواب اعتراضی است که ممکن است در اینجا مطرح شود و آن این است اگر واقعا یهود و نصاري چنانکه قبل
از این گفته شد: (هرگز ایمان نخواهند آورد) پس تبلیغ براي یک همچو افرادي چه فائدهاي خواهد داشت لذا خداوند متعال در
جواب این اعتراض میفرمایند:
کسانیکه بآنها کتاب دادیم و آن را درست خوانده و بکتاب خود ایمان آوردند در نتیجه بتو هم ایمان خواهند آورد و مؤید این
جواب جمله أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ میباشد که مفید انحصار است و چنین حصري را در اصطلاح حصر افراد میگویند.
2) بعضی از مفسرین معتقدند که ضمایر کلمات یتلونه- حق تلاوته- یؤمنون به- یکفر به همه به کلمه کتاب که منظور از آن قرآن )
است برمیگردد زیرا بعد از نزول قرآن تورات و انجیل منسوخ شده بود و کسی مأمور نبود که بتورات و انجیل ایمان بیاورد و یا آن
را تلاوت کند علاوه بر آن در زمان نزول قرآن تورات و انجیل اصلی در دست نبوده که تلاوتکنندگان آن مورد تمجید قرار
بگیرد اما در باره چگونگی مطالعه و روش آن بعضی از مفسرین نوشتهاند: روش بعضی از مردم با کتابیکه مطالعه میکند مثل پروانه
ص: 20
صفحه 35 از 286
میماند که بر گیاه مینشیند و بدون نتیجه زود حرکت میکند و این شخص نیز اندکی کتاب را میخواند و بدون اینکه از آن
استفادهاي ببرد و چیزي بفهمد آن را رها کرده بکتاب دیگر میپردازد ولی روش برخی از مردم در موقع مطالعه این است که مانند
زنبور عسل بر گلی مینشیند و تمام شهد آن را بخود جذب کرده و سپس بلند میشود و از ذخائر آن دیگران را نیز بهرهمند
میگرداند یعنی کتاب را میخواند و میفهمد و آن را ذخیره کرده و دیگران را هم از آن بهرهمند میسازند.
میکوش بهر ورق که خوانی تا معنی آن تمام دانی
3) در توضیح جمله یتلونه حق تلاوته مفسرین اقوالی نقل کردهاند از آن جمله است: )
1) مجاهد میگوید مقصود این است که در متابعت دستورات قرآن کوتاهی نمیکنند و آنها را آنگونه که سزاوار است بیان )
میکنند.
2) بعقیده برخی از مفسرین منظور از حق تلاوت این است که قرآن را با تأنی و تدبر در آیات و توام با خضوع قرائت میکند )
چنانکه میفرماید:
الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ( 3) بنظر حسن مراد از این کلمات این است که محکمات قرآن را عمل کرده و بمتشابهات آن
ایمان آورده و فهم معانی و بیان آن را باهلش واگذار میکند.
4) کلبی گفته منظور این است آنچه را که از اوصاف حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله در قرآن میخوانند آن را پنهان نکرده و )
بخوبی بیان نمایند. ص: 21
5) عبد اللّه مسعود گفته مقصود این است که آنچه را که قرآن حرام کرده حرام بدانند و آنچه را که حلال نموده حلال دانسته و )
آن را تحریف نکنند.
4) قوله تعالی یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ این آیه در شروع خطابات به بنی اسرائیل ذکر گردیده بوده و در )
خاتمه خطابات و مطالب نیز بیان گردید تا ابتداء و انتهاي کلام یکی باشد.
ممکن است کسی بگوید در کلام فصیح تکرار درست نیست در صورتی که ایندو آیه هم در لفظ و هم در معنی با هم تفاوتی
ندارند.
مفسرین چندین جواب دادهاند:
1) براي مبالغه و تأکید و لزوم شکر و اطاعت خداوند است. )
2) نظر به بعد میان دو آیه براي خاطر اتمام حجت و تأکید در تذکر مکرر شده است. )
3) براي ربط آغاز و انجام حالات بنی اسرائیل بوده است. )
4) تکرار امر بتذکر بخاطر تکرار نعمت بوده است. )
5) آیه اول براي این است که یهود زمان پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به نعمتهائی که خداوند متعال بپدرانشان عنایت فرموده )
بود متوجه گشته و بشکرانه آن به پیغمبر اسلام ایمان بیاورند ولی آیه دوم در مقام تهدید است که از عذاب قیامت و روز رستاخیز
ترسیده و بدانند که در آن روز کسی بفریاد آنان نخواهد رسید و شفاعت احدي در باره آنان نافع نخواهد بود و لذا این تکرار در
باره آنان لطف است تا شاید که متنبه گردند.
6) تکرار باعتبار تعدد موقعیت مخاطبین بوده زیرا این دو آیه در یک زمان نازل نشده بلکه هر وقت براي تذکر طایفهاي از یهودیان )
نازل گشته است ص: 22
بنابراین مخاطبین اول غیر از مخاطبین دوم بوده و بلکه هر یک در موقع خود مناسب و لازم و داراي مصالحی بوده است.
5) قوله تعالی وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً روح البیان مینویسد: )
صفحه 36 از 286
مستحق عذاب و عقاب در دنیا بدو وسیله میتواند خلاص شده و آسوده گردد.
1) بوسیله دوست و یاور که او را از معرکه نجات بدهد. )
2) یا جان و مالی که در مقابل او فدیه کرده و او را آزاد سازند خداوند متعال در این آیه شریفه اشاره فرموده است بر اینکه این )
وسائل در آنجا نیست.
6) قوله تعالی وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ نسبت امتحان و آزمایش بخداوند متعال نسبت مجازي است زیرا خداوند متعال )
بعواقب امور کاملا آگاه است و احتیاج بامتحان ندارد و منظور از امتحان خداوند این است که او حضرت ابراهیم علیه السّلام را
بانجام تکالیفی مکلف ساخت و ابراهیم علیه السّلام نیز آن را بنحو احسن انجام داد و در ضمن چون نحوه رفتار خداوند متعال با
بندگانش مثل رفتار آزمایش کنندگان است یعنی تا اشخاص اعمال نیک انجام ندهند پاداش خوب بآنان نمیدهد و همچنین اگر
اعمال بد از آنها صادر نگردد مستوجب عقاب نمیشوند بدینجهت رفتار خداوند با بندگانش امتحان میشود.
و اما در مورد کلماتی که حضرت ابراهیم علیه السّلام در انجام آنها مورد امتحان و آزمایش قرار گرفته بین مفسرین اقوال و نظریات
مختلفی نقل گردیده از آن جمله است: ص: 23
بعضی از مفسرین میگویند امتحان حضرت ابراهیم علیه السّلام راجع بعقائد بوده مثل اینکه ایشان موظف شد که نظر کند در زهره
و قمر و شمس و با بت پرستی مبارزه کرده و تسلیم دستورات خداوند گردد در کشتن پسرش و صبر و تحمل بر ایذاء و اذیت کفار
و آتش نمرود و غیر اینها.
برخی از مفسرین گفتهاند: مراد از کلمات در آیه شریفه کلماتی است که خداوند متعال در روز الست آنها را بحضرت آدم علیه
السّلام تعلیم نمود و ملائکه را بآن آزمایش کرد چنانکه میفرماید:
فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ مرحوم صدوق کلمات را بامور چند تفسیر نموده و براي هر یک از آنها هم شاهدي از آیات قرآن آورده
و آن امور عبارتند:
1) معرفت بتوحید خداوند متعال چنانکه میفرماید: )
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ.
2) یقین چنانکه در آیه 75 سوره انعام میفرماید: )
وَ کَذلِکَ نُرِي إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ.
3)شجاعت چنانکه در آیه 58 سوره انبیاء میفرماید: )
فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلَّا کَبِیراً لَهُمْ ( 4) حلم چنانکه در آیه 75 سوره هود میفرماید:
إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ.
5) سخاوت چنانکه در آیه 24 سوره ذاریات میفرماید: ص: 24 )
هَلْ أَتاكَ حَ دِیثُ ضَ یْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ ( 6) عزلت و کنارهگیري از بستگان خود بخاطر شرك بخدا چنانکه در آیه 48 سوره
مریم میفرماید:
وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ.
7) امر بمعروف و نهی از منکر چنانکه در آیه 42 سوره مریم میفرماید: )
یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ
8) دفع سیئه بحسنۀ چنانکه در آیه 46 سوره مریم از زبان پدر ابراهیم میفرماید: ).
لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَ اهْجُرْنِی مَلِیا.
صفحه 37 از 286
ابراهیم در جواب گفت:
سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیا.
9) محنت در نفس بواسطه القاء او بآتش بدلیل یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم و امتحان در باره فرزندش اسماعیل چنانکه )
میفرماید:
یا بُنَیَّ إِنِّی أَري فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ.
10 ) کوچک شمردن نفس خود چنانکه در آیه 87 سوره شعراء میفرماید: )
وَ لا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ.
11 ) مقام تقرب وي نسبت بخدا چنانکه در آیه 67 سوره آل عمران میفرماید: )
ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیا وَ لا نَصْرانِیا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً. ص: 25
12 ) جمع شروط طاعات در وي بدلیل قول خداوند متعال که در آیه 162 سوره انعام میفرماید: )
إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیايَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
13 ) در دنیا از برگزیدهشدگان و در آخرت از صالحین است چنانکه در آیه 130 سوره بقره میفرماید: )
وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ.
14 ) اجابت دعاي وي چنانکه در آیه 260 سوره بقره میفرماید: )
رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی
15 ) اقتداء و پیروي انبیاء بحضرت ابراهیم علیه السّلام چنانکه در آیه 132 سوره بقره میفرماید: )
وَ وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ.
16 ) امتحان نسبت بخانواده خود. )
17 ) صبر بر سوء خلق ساره. )
80 سوره شعراء میفرماید: - 18 ) توکل و اعتماد بخصوص نسبت بخداوند چنانکه در آیه 78 )
الَّذِي خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ وَ الَّذِي هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ.
19 ) حنیفیه چنانکه در آیه 123 سوره نحل میفرماید: )
ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّۀَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً. ص: 26
7) بعضی از مفسرین معتقدند که مقصود از کلمات در این آیه مبارکه دستوراتی است که در باره نظافت بحضرت ابراهیم علیه )
السّلام نازل فرمودند و آن ده چیز است که پنج تا از آنها بسر انسان متعلق است و آنها عبارتند ( 1) شارب زدن ( 2) ریش گذاشتن
3) اصلاح موها و کوتاه کردن آن ( 4) خلال کردن دندانها ( 5) مسواك. )
و پنج تاي دیگر متعلق ببدن انسان است و آنها عبارتند:
1) ازاله مویها ( 2) ختنه کردن ( 3) ناخن گرفتن ( 4) غسل جنابت ( 5) شستشوي با آب این دستورات که بآنها حنیفیه یعنی سنت )
مستقیمه گفته میشود تاکنون منسوخ نشده است و تا روز قیامت نیز منسوخ نخواهد شد و مراد از آیه فَاتَّبِعُوا مِلَّۀَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً نیز
همین دستورات میباشد.
ولی قتاده گفته: مراد از کلمات در این آیه شریفه ده خصلتی است که در در شریعت حضرت ابراهیم علیه السّلام واجب بوده و در
دین اسلام مستحب است و آنها عبارتند: مضمضه- استنشاق- شانه کردن موي سر- شارب زدن- مسواك کردن این پنج خصلت
متعلق بسر انسان میباشد و اما پنج تاي دیگر که ببدن انسان تعلق دارد عبارتند: زایل کردن موي زیر بغل- زایل کردن موي زهار-
صفحه 38 از 286
ناخن گرفتن استنجاء با آب- ختنه کردن ولی ختنه کردن در دین اسلام واجب است و معلوم نیست که قتاده با چه ملاکی آن را
مستحب دانسته است این قول را قتاده از ابن عباس نقل کرده است ولی در روایت دیگر نقل شده که ابن عباس میگوید خداوند
متعال حضرت ابراهیم علیه السّلام را با چهل خصلت مورد آزمایش قرار داد که پیش از او احدي را با آنها آزمایش نکرده بود و
حضرت ابراهیم همه آنها را بنحو احسن انجام داده و باتمام رسانید چنانکه در آیه 37 سوره نجم أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 3، ص: 27
میفرماید:
وَ إِبْراهِیمَ الَّذِي وَفَّی.
و از آن چهل خصلت ده خصلت در سوره برائت ذکر گردیده است:
التابئون- العابدون- الحامدون- السائحون- الراکعون- الساجدون الامرون بالمعروف- و الناهون عن المنکر- و الحافظون- لحدود
اللّه- و بشّر المؤمنین-.
و ده خصلت از آن در سوره احزاب بیان گردیده است:
المسلمین و المسلمات- و المؤمنین و المؤمنات- و القانتین و القانتات- و الصادقین و الصادقات- و الصابرین و الصابرات- و
الخاشعین و الخاشعات- و المتصدقین و المتصدقات- و الصائمین و الصائمات- و الحافظین لفروجهم و الحافظات- و الذاکرین اللّه
کثیرا و الذاکرات اعدّ اللّه لهم مغفرة و اجرا عظیما.
و ده خصلت دیگر در سوره مؤمنون آمده است:
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَ لاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ
حافِظُونَ إِلَّا عَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ
عَهْدِهِمْ راعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ.
اما ده خصلت دیگر که در سوره معارج است عبارتند:
إِلَّا الْمُ َ ص لِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَلی صَ لاتِهِمْ دائِمُونَ وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ وَ الَّذِینَ یُ َ ص دِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ وَ الَّذِینَ
هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ ص: 28
مُشْفِقُونَ إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ إِلَّا عَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ فَمَنِ ابْتَغی
وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِشَ هاداتِهِمْ قائِمُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَلی صَ لاتِهِمْ
یُحافِظُونَ
.باز از ابن عباس نقل گردیده که وي میگوید منظور از کلمات انجام مناسک حج است که خداوند متعال حضرت ابراهیم علیه
السّلام را با آن آزمایش فرمودند ابو علی جبائی اعتقاد دارد که مراد از کلمات در این آیه شریفه کلّیۀ تکالیف عقلیه و شرعیهاي
است که خداوند متعال حضرت ابراهیم علیه السّلام را بانجام آنها مکلف کرده بود.
بعضی از مفسرین معتقدند که مراد از کلمات تسبیحات و تهلیلاتی بود که هر صبح و شام حضرت ابراهیم علیه السّلام موظف
بخواندن آنها بود.
مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان مینویسد:
مقصود از کلمه در هر جاي قرآن که بخدا نسبت داده شده قول است چنانکه در آیه 34 سوره انعام میفرماید:
لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ و همچنین در آیه 64 سوره یونس و 7 سوره انفال و 71 سوره زمر و 40 سوره توبه میفرماید:
تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ
صفحه 39 از 286
- وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ- وَ لکِنْ حَقَّتْ کَلِمَۀُ الْعَذابِ وَ کَلِمَۀُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا.
و قول یا جنبه اخبار دارد یا جنبه دستور و فرمان و تمامیت دستور و فرمان در صورتی است که بآن عمل شده باشد چنانکه میفرماید:
وَ تَمَّتْ کَلِمَۀُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا- وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی عَلی ص: 29
بَنِی إِسْرائِیلَ
و گر نه ناقص میباشد و اگر کلمه بر موجود خارجی اطلاق شده باشد یک معنی مجازي است چنانکه در آیه 45 سوره آل عمران
میفرماید:
بِکَلِمَۀٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ.
و معنی کلمات در آیه مورد بحث عبارت از قضایا و عهود و دستوراتی است که خداوند متعال لیاقت و شایستگی حضرت ابراهیم
علیه السّلام را نیز براي رسیدن بمنصب امامت بوسیله آنها امتحان فرموده و ابراهیم نیز با امتثال امر و انجام دادن آن، کلمات را
باتمام رسانیده است.
بعضی از مفسرین عارف معتقدند که بهترین اقوال این است که بگوئیم خداوند متعال حضرت ابراهیم علیه السّلام را بنفس- مال-
فرزند- دل- آزمایش کرد زیرا او مال به مهمان- فرزند بقربان تن به نیران- دل برحمان داد. آري مرتبه ولایت و امامت مرتبه
کمتري نیست تا بدست هر بیسروپائی برسد تا از خود فانی نگردي بمقام قرب الهی نخواهی رسید. تا آنچه داري از دست ندهی
باو نمیپیوندي زیرا قرب هر کس باندازه بعد اوست از دیگران چنانکه خداوند متعال در آیه 12 سوره طه بحضرت موسی علیه
السّلام در بساط قرب خود میفرماید:
فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُويً.
یعنی محبت زن و فرزند را از خود دور کن زیرا مقام وحدت مقامی است که انسان باید در آن مقام از غیر خود مجرد گردد حتی
باید خود را نیز فراموش نماید لذا گر چه در این آیه مراد از کلمات چیست بیان نگردیده لکن براي هر صاحب نظري روشن است
که این آزمایش وظائف سنگینی بوده که حضرت ابراهیم علیه السّلام با انجام آن به منصب امامت و پیشوائی مفتخر گردیدند. أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص: 30
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضاي دوست باید یا هواي خویشتن
ضمنا اعطاء مقام امامت بحضرت ابراهیم علیه السّلام در اواخر عمر او و پس از تولد اسحاق و اسماعیل بوده است و شاهد این
موضوع جمله: وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی است که حضرت ابراهیم علیه السّلام تقاضاي منصب امامت را براي فرزندان خود کرده است در صورتی
که وقتی مژده تولد اسماعیل و اسحاق را فرشتگان باو دادند با کمال نومیدي از کبر سنّ خود صحبت میکرد چنانکه در آیه 55
سوره حجر میفرماید:
وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَ یْفِ إِبْراهِیمَ إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِی عَلی
أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُنْ مِنَ الْقانِطِینَ.
و دلیل دیگري که اثبات میکند که منصب امامت براي حضرت ابراهیم پس از تولد اسماعیل و اسحاق و در اواخر عمر او بوده این
است که یکی از امتحانات و آزمایشهاي مهم حضرت ابراهیم علیه السّلام قربانی فرزندش حضرت اسماعیل بود چنانکه در آیه 106
سوره صافات میفرماید:
إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ.
از آیاتیکه دلالت دارد بر اینکه تولد عیسی و اسحاق در اواخر عمر حضرت ابراهیم علیه السّلام بوده آیه 41 سوره ابراهیم است که
میفرماید:
صفحه 40 از 286
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ.
8) قوله تعالی قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً. )
امامت آخرین سیر تکاملی ابراهیم بود که پس از رسیدن بمقام نبوّت و ص: 31
رسالت و خلّت خداوند متعال پس از آزمایشهاي بسیار سنگین و مشکل و احراز شایستگی بحضرت ابراهیم علیه السّلام عنایت
فرمودند.
مقام و منصب مهم امامت عبارت از رهبري همه جانبه مادي و معنوي و جسمی و روحی و ظاهري و باطنی است که امام علیه السّلام
بواسطه آن مردم را در مسیر حق و حقیقت قرار میدهد امّا وظیفه نبی در مقام نبوت آن است که از طرف خداوند متعال دریافت
وحی نموده و آن را بدیگران ابلاغ نماید.
و رسول در مقام رسالت خود احکام الهی را نشر و تبلیغ کرده نفوس را از راه تبلیغ و تعلیم بسوي خداوند متعال دعوت میکند.
امّا امام با تشکیل یک حکومت الهی احکام خداوند را عملا بموقع اجراء میگذارد و در حقیقت منصب امامت مقام تحقّق بخشیدن
به برنامههاي دینی است بعبارت دیگر مقام امامت ایصال بمطلوب است نه ارائه طریق زیرا حضرت ابراهیم علیه السّلام قبل از رسیدن
بمقام امامت هدایت بمعنی ارائه طریق را حتما واجد بوده است.
مخفی نماند که بسیاري از پیغمبران مانند پیغمبر بزرگوار اسلام داراي هر سه مقام نبوت و رسالت و امامت بودند یعنی وحی
دریافت میکردند و دستورات الهی را تبلیغ مینمودند و هم از طریق ایجاد یک حکومت الهی آنها را بمرحله اجرا گذاشته و از
طریق معنوي و باطنی نیز نفوس مردم را تربیت میکردند.
برخی از مفسرین گفتهاند منظور از کلمه اماما در این آیه نبوت است زیرا که مقام نبوت نیز همان پیشوائی بر مردم است چنانکه در
آیه 64 سوره نساء میفرماید: ص: 32
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ.
باین عده از مفسرین جواب دادهاند که کلمه جاعلک اسم فاعل است و بقانون ادبیات عربی اسم فاعل اگر بمعنی ماضی باشد عمل
نمیکند و اگر بمعنی حال یا استقبال باشد عمل میکند و در اینجا اماما مفعول دوم جاعل است و معنی آیه چنین است که من تو را
امام مردم میکنم و در اینجا خداوند متعال وعده اعطاء منصب امامت را بوسیله وحی باو میدهد و اگر ابراهیم علیه السّلام قبل از
رسیدن به منصب امامت نبی نبوده چگونه باو وحی میشد و همچنین وقتی ملائکه مأمور شدند که قوم لوط را بهلاکت برسانند بر
ابراهیم نازل گشته و مژده تولد حضرت اسماعیل و اسحاق را بوي دادند پس چگونه ممکن است که آنحضرت در آنحال داراي
مقام نبوت نبوده باشد پس معلوم میشود که مقام امامتی که بحضرت ابراهیم علیه السّلام عطا گردیده فوق مقام نبوت و رسالت بوده
است.
ص: 33
روایات .... ص : 33
1) امام جعفر صادق علیه السّلام در تفسیر یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ فرمودهاند: )
یعنی آنها آیات کتاب را با تأنّی قرائت میکنند و بمعنی آن پی برده و احکامش را بجا میآورند و بوعدههاي آن امیدوار و از
وعیدهاي آن بیمناکند و از داستانهاي آن عبرت گرفته و باوامر آن عمل کرده و از نواهی آن دوري میکنند بخدا قسم منظور این
نیست که آیات آن را یاد گرفته و سورههاي آن را خوانده و عشرها و خمسهاي آن را دانسته و بدیگران تعلیم نمایند بلکه منظور
این است که آیات قرآن را مورد تدبر و تفکّر قرار داده و باحکام آن عمل نمایند چنانکه در آیه 28 سوره ص میفرماید:
صفحه 41 از 286
کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ.
اما اینها حروفش را حفظ کردند و حدودش را ضایع نمودند.
2) در تفسیر عیاشی از امام جعفر صادق علیه السّلام در ذیل یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ نقل شده که آنحضرت فرمودند منظور از حق تلاوت )
توقف کردن در مواردي است که سخن از بهشت و جهنم بمیان آمده است یعنی در مورد ذکر جنّت از خدا مسئلت میکند که
خداوند او را باعمالیکه موجب نیل به بهشت و نعمتهاي است موفق گرداند و در مواقع ذکر دوزخ و جهنّم بخدا پناه میبرد و مسئلت
میکند که او را از عذاب دوزخ نجات بخشد.
ان حق تلاوته هو الوقوف عند ذکر الجنۀ و النار یسأل فی الاولی ص: 34
و یستعیذ من اخري.
3) در کافی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت در تفسیر آیه شریفه الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ فرمودند یعنی )
مراد امامانند لکن باید دانست تفسیر بائمه هدي علیهم السّلام چنانکه قبلا نیز بآن اشاره کردیم از باب بیان مصادیق اتم و تطبیق بر
افراد کامل است.
از مجموع این روایات استفاده میشود که منظور از کتاب در این آیه قرآن است نه تورات و انجیل و بلکه استشهاد حضرت بآیه
شریفه کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ بطور واضع این معنی را بیان میکند.
4) قوله تعالی وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ. )
عیاشی بسند خود از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت نموده که آنحضرت فرمودند: مقصود از عدل در این آیه واجبات است و
در روایت دیگر از امام محمد باقر علیه السّلام نقل کرده که آنحضرت فرمودند:
عدل عبارت از فدا و بدل است.
5) کتاب کافی در ذیل إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: خداوند متعال مقام )
عبودیت را بایشان مرحمت فرمودند. قبل از اینکه مقام نبوت را بایشان بدهند و مقام نبوت را مرحمت فرمودند قبل از اینکه مقام
رسالت را بوي عنایت کند و مقام رسالت را دادند پیش اینکه مقام خلت بدهد و مقام خلّت دادند پیش از آنکه مقام امامت بدهند و
چون همه را بآن جناب عطا فرمودند قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً و چون مقام امامت در نظر حضرت ابراهیم علیه السّلام عظمت
، یافت قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی عرضه داشت که منصب امامت را به بعضی از ذریّه من هم عنایت فرما. أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 3
ص: 35
قالَ لا یَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِینَ خطاب رسید ولایت عهد من و امامت نصیب ستمکاران و ظالمان نمیشود.
6) امالی شیخ طوسی و مناقب ابن مغازلی از ابن مسعود از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله روایت که فرمودند: )
من سجد لصنم دونی لا اجعله اماما.
و سپس فرمودند:
و انتهت الدعوة الیّ و الی اخی علی لم یسجد احدنا لصنم قط.
7) در تفسیر عیاشی از صفوان جمال روایت کرده که در تفسیر فاتمهنّ فرمود: )
فاتمهن بمحمد و علی و الائمۀ من ولد علی فی قول اللّه تعالی ذریۀ بعضها من بعض.
8) مرحوم صدوق از عبد العزیز بن مسلم روایت نموده که روز جمعه هنگام ورود حضرت رضا علیه السّلام در مسجد مرو حاضر )
بودیم در باره امامت گفتگو بعمل آمد حضرت بعبد العزیز فرمود: مردمان بیخرد غفلت دارند از دین خود و پروردگار قبض
نفرمود روح رسول مکرم صلّی اللّه علیه و آله را مگر اینکه دین اسلام را کامل نمود و بر او قرآن را نازل کرد (ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ
صفحه 42 از 286
مِنْ شَیْءٍ) و در ضمن فرمود امامت بالاتر از آن است که مردم بعقول خود آن را درك نموده و براي خود امام و پیشوائی برگزینند
و امامت از جمله مناصبی است که پروردگار متعال آن را پس از نبوت و خلت بحضرت ابراهیم اختصاص داده است و فضیلت او نیز
چنانکه آیه شریفه مشعر آن است بامامت اوست که فرمود: إِنِّی جاعِلُکَ ص: 36
لِلنَّاسِ إِماماً
ابراهیم خلیل در حالیکه خرسند بود عرض کرد وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِینَ و این آیه امامت و پیشوائی هر ظالمی را تا
روز قیامت باطل نموده و آن را بکسانی مختص کرد که از هر گونه رذائل پاك و پاکیزه باشند.
9) هشام بن حکم در تفسیر إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمودند: اگر اسمی )
افضل و برتر از امام بود خداوند ما را بآن اسم مینامید ( 10 ) سعد بن عبد اللّه از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که
آنحضرت فرمود آیا این مردم منکر اطاعت امام هستند و نمیدانند که خدا اطاعت امام را واجب کرده است بخدا سوگند در روي
زمین مقام و منزلتی بالاتر از مقام و منزلت امام نیست زمانی حضرت ابراهیم پیغمبر بود و از طرف پروردگار باو وحی میرسید
خداوند خواست او را گرامی بدارد و بزرگ بشمارد خطاب کرد که تو را براي مردم امام قرار دادم و همینکه حضرت ابراهیم
فضیلت و اهمیت مقام امامت را دانست از خداوند متعال درخواست نمود که امامت را در ذریّه وي قرار دهد خطاب رسید اي
ابراهیم عهد من بستمکاران نمیرسد و حضرت صادق علیه السّلام فرمودند امامت در نسل و ذریّه ما است و در غیر ما نمیباشد.
11 ) روایت است روزي پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به صحابه فرمودند هیچ میدانید که خداوند متعال چرا ابراهیم را خلیل )
خود گردانید عرض کردند خدا و پیغمبرش آگاهتر است حضرت فرمود بخاطر اینکه هر بامداد و شبانگاه میگفت:
سبحان اللّه حین تمسون و حین تصبحون. ص: 37
ولی سعید بن جبیر گفته که ذکر حضرت ابراهیم تسبیحات اربعه بود که موقع بناي کعبه مکرر میگفت:
سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر و پس از اتمام کارش نیز گفت:
ربّنا تقبل منّا انک انت السمیع العلیم.
ص: 38
تجزیه و ترکیب .... ص : 38
قوله تعالی الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ جمله موصول و صله مبتداء- الکتاب الف لامش عهد و مفعول دوم جمله میباشد
یتلونه- فعل مضارع جمع و مصدر آن تلاوت و جمله فعلیه صفت یا حال براي موصول است- حق- صفت مشبهه و صفت براي
مفعول مطلق محذوف است تلاوت اسم مصدر و مجرور و مضاف الیه و ضمیر مجرور راجع بکتاب است اولئک یؤمنون به- اولئک
مبتداء مبنی بر حصر است و جمله فعلیه بصورت مضارع بر تلبس و اتصاف بایمان دلالت دارد و خبر براي اولئک میباشد و ضمیر
مجرور راجع بکتاب است و مجموع جمله خبر براي موصول (الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ) میباشد وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ-
من- موصول و داراي معنی شرط جمله یکفر بصورت مضارع و مجزوم و فعل شرط میباشد- فاولئک- جمله جزائیه و ضمیر فصل
هم مبنی بر تأکید و حصر میباشد الخاسرون بهیئت اسم فاعل و مصدر آن خسران است.
قوله تعالی یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ.
اذکروا- فعل امر جمع و اسم مصدرش ذکر است نعمتی اسم مصدر و مضاف بضمیر التی انعمت علیکم- جمله وصف و محل آن
منصوب است- و انی فضلتکم علی العالمین- فضلتکم فعل ماضی متکلم متعدي و مصدر آن تفضیل است علی العالمین- متعلق
بجمله متصله.
صفحه 43 از 286
قوله تعالی وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً ص: 39
اتقوا فعل امر جمع و مصدرش اتقاء است یوما ظرف و منصوب لا تجزي فعل مضارع و صفت براي یوما و چون با حرف عن متعدي
شده بمعنی جلوگیري از ضرر و زیان میباشد نفس مفرد و نکره در سیاق نفی- شیئا- مفرد نکره و مفعول جمله است- وَ لا یُقْبَلُ مِنْها
عَدْلٌ- جمله بصورت مضارع مجهول و ضمیر مجرور راجع بنفس است عدل صفت مشبهۀ بمعنی برابر و مانند و لا تنفعها شفاعۀ
جمله معطوف و نافیه و مصدرش نفع است شفاعۀ- اسم مصدر بمعنی وساطت و لا هم ینصرون جمله اسمیه و نافیه و معطوف و
ضمیر فصل براي تأکید است و جمله بصورت مضارع مجهول و جمع یعنی کفار هرگز یار و پشتیبان نخواهند داشت.
قوله تعالی وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ ابتلی فعل ماضی و مصدرش ابتلاء است ابراهیم اسم عجمه و سریانی مفعول رب صفت
مشبهه فاعل و مضاف بکلمات با حرف تعدیه و یا سببیه کلمات جمع کلمه از ماده کلم فاتمهن جمله تفریع اتم فعل ماضی و مصدر
آن اتمام است و ضمیر فاعل راجع بابراهیم میباشد- قال انی جاعلک للناس اماما- جاعل از صفات فعل تشریعی پروردگار است-
للناس متعلق به کلمه اماما میباشد- اماما مفعول دوم جاعلک- قال و من ذریتی واو عاطفه و جمله معطوف بضمیر مفعول من حرف
تبعیض ذریۀ مجرور و مضاف قال لا ینال عهدي الظالمین- لا ینال جمله نافیه و مصدرش ینل است عهدي فاعل جمله نافیه و اسم
مصدر و اضافه شده بضمیر متکلم الظالمین مفعول جمله و تعلیل براي جمله میباشد.
ص: